You all must stand together now
Or one by one you fall
for all these days you stood by me
i love you all
Ozzy Osbourne - Scream - I love you all
با اندکی تغییر D:
نمیدونم الان این یکی رو چه جوری شروع کنم، اول رک میرم سره اصل ـه موضوع،
دیگه کار ـه این بلاگ تموم شد، دیگه نمی نویسم هر چند که چرت و پرت مینوشتم و همچین حرف های با ارزشی هم نبود.
از اولی که فکر زدن این بلاگ رو داشتم میخواستم سر 10 ـمین یا 15 ـمین پست برم ، اما واقعاً اینجا برام ارزش خاصی پیدا کرد، نوشته های خودم رو نمیگم اونا که چهار تا کلمه بی ارزش هستن، وقتی که اینجا مینویسم واقعاً حس خوبی میداد ، میدونستی که نوشتت رو کسی میخونه که باهات هیچ جنگ و دشمنی نداره ، خیلی وقتها کسایی میخونن که مثل خود این مشکلات رو داشتن و .... هزاران دلیل دیگه که دل کندن از اینجا رو سخت تر میکنه، اما همونطور
که گفتم از اول هم میخواستم که اینجارو بعد از چند تا پست ببندم.
خیلی دوست داشتم که میتونستم تمام پست هام به خوبی هم باشه ولی متاسفانه نشد و بهتر بگم نتونستم، آپدیت کردن ها هم اصلاً مرتب نبود واقعاً مزخرف جلو رفتم خوبی اینجا این بود که با کسی تعارف نداشتم و ندارم و رک میگم ریدم با این بلاگ زدن ام.
من حقیقت تو هستم که دروغ می گویم
من بهانه های تو هستم
من درون تو هستم،چشمهایت رو باز کن
من خود تو هستم
هر روز دارم آدم هایی رو میبینم که حرف از شعور و فرهنگ، از بزرگی و درستی میزنن ولی خودشون هستند که آدم با دیدنشون فقط تاسف میخوره،
تاسف میخوره که چرا آدم باید از خودش فرار کنه.
میبینم آدمی رو که وقتی توی جمعی نشسته از مشکلات روز دنیا و راه حل هایی بی نقصی که وجود داره و فقط خودش از اونا با خبره حرف میزنه،
آدمی رو میبینم که با تیکه و طعنه زدن به بقیه میخواد بگه که من از همه بیشتر میفهمم،من خودم هیچ وقت از این کارهای شما نمیکنم،من بی نقصم...
حالم از اینجور ادما بهم میخوره،
افرادی که انقدر خودشون رو برای خودشون بزرگ کردن که پوچی حرفها و رفتارشون رو نمیبینن،
افرادی که تا وقتی که خوشی خودشون رو دارن، اگر بقیه به گـا هم برن براشون مهم نیست.
میبینم آدم هایی رو که برای هر کارشون بهانه ـی جور کردن و هیچ وقت اشتباه ـشون رو به گردن نمیگیرن،
حاضراً با بازی با کلمات، بافتن دروغ و زجر دادن دیگران به مقصود ـشون برسن یعنی رهایی از قبول کردن اشتباه ـشون.
غم انگیزِ ولی حقیقتِ.
اینارو نگفتم که بگم بقیه اینجورین و من ایرادی ندارم،
اینا ایراد های همه ماست، همه ما یه جورایی داریم فرار میکنیم،
از خودمون،
از دنیامون.
این منم، همون مردی که خسته شده از اطرافش،
از آدم هایی که فقط به ظاهر می اندیشن و از درون پوچ هستن،
از آدم هایی که برای رسیدن به مقصود ـه خودشون حاضراً آدم هایی رو له کنن،
از دنیایی که توش هیچ دلیلی برای خوشی یا ادامه دادن نمونده،
و از همه مهمتر از خودم خسته شدم.
این منم همون مردِ مرده.
I'm your truth, telling lies
I'm your reasoned alibis
I'm inside, open your eyes
I'm you
Metallica - Black Album - Sad But True
پ.ن. یکی مونده!!!
یه نگاه به دور و بر خودم میندازم
چی میبینم؟
یه عده آدم که دارن زندگی ـشون رو به میگذرونن.
یه نگاه به خودم میندازم
چی میبینم؟
یه موجود که وقتی خودشو توی آینه میبینه تنها فکری که به ذهنش میرسه اینه که تف کنه روی آینه.
یه آدمی رو میبینم که نه خودش برای خودش ارزشی قائله ، نه کسی اونو آدم حساب میکنه.
یکم بیشتر به زندگیم نگا میکنم،
هیچ چیزش مثل آدمیزاد نیست، یه جور مسخریه،
مثل این میمونه که یه آدم کشتم و الان توی یه دادگاهم،
دارن حکم منو میخونن، برای حماقت ها و اشتباه های کرده و نکرده ام دارم جواب میدم.
مثل این میمونه که برای کارهای دیگران هم باید جواب بدم،
وقتی میبینم که یکی دیگه اشتباهی میکنه با خودم دعوا میکنم،
به خاطر حماقت یه عده دیگه خیلی جاها خودم رو داغون میکنم.
فکر کنم اونی که این عروسک من دستشه حسابی باهام مشکل داره،
یه جعبه سوزن گرفته هر وقت حوصلش سر میره به این ذهن و بدن میزنه.
شدم یه مرده.
یه مرده که فقط توی شکل یه زنده داره روزهاش رو سپری میکنه تا توی قبرش بره.
Jab another pin
Jab another pin in me
پ.ن. با ارز پوزش برای بار 1000 ام معذرت میخوام که دیر اپدیت میکنم.
پ.ن. همچنان حال و حوصله هیچ چیرو ندارم، دلیل اصلی این تنبلی ها همین بید.